راه بهار میان یاده ها گشتم! میان رنجهای بی شمار تو را انجا جستجو کردم میان خشت های گرم و سوزان تابستان درون آن تنوری، که مادرم هر روز گونه اش را می سوزاند من چهره ای غمگین ام و قلب پر اندوهم برای آن خیابان اعتراض می تپد… پدرم به تماشای آفتاب نشسته سپیده … ادامه خواندن راه بهار
برای جاسازی نوشته، این نشانی را در سایت وردپرسی خود قرار دهید.
برای جاسازی این نوشته، این کد را در سایت خود قرار دهید.